
سه راه برای مبارزه با عصبانیت
سه راه برای مبارزه با عصبانیت وجود دارد؛ اولین راه توضیح دادن یا دردل کردن است. روانپزشکان به ما می گویند که خوب است خشم خود را تعریف کنید. تعریف کردن به شما آرامش می دهد، چون با دادن قسمتی از ذهنتان به دیگران احساس رضایت می کنید. گرچه این آرامش موقتی است. عصبانیت دوباره فوران می کند، و شما بار دیگر برای طغیان آماده می شوید. به تدریج خشم یک عادت می شود. زمانی می رسد که شما بندۀ خشم خود می شوید. خشم بر شما سلطه می یابد. خشم ارباب وحشتناکی است. درباره مادری خواندم که هنگام خشم فرزند خود را در آتش انداخته بود.
قدم دوم، سرکوب خشم است. این راه درستی نیست. سرکوب خشم، آن را به ضمیر ناخودآگاه پس می زند و باعث می شود خشم در ضمیر ناخودآگاه، ویرانی خود را به بار آورد.
دربارۀ دختری که دست راستش فلج بود خواندم؛ نمی توانست دستش را بالا بیاورد. در تحقیقات معلوم شد که دختر وقتی عصبانی می شد میل شدیدی به زدن مادرش پیدا می کرد. او خشم و میل خود را سرکوب کرد و خشم به ضمیر ناخودآگاهش عقب نشینی کرد و باعث فلج دستش شد. وقتی حقیقت برایش شرح داده شد او دست از خشم کشید و دستش دوباره سلامتی خود را به دست آورد.
تعریف کردن راه درستی نیست. تعریف کردن درست مثل «کیست» می ماند. شما آن را عمل می کنید و مدتی از آن راحت می شوید ولی کیست دوباره عود می کند و شما دوباره باید آن را عمل کنید.
سرکوب خشم راه درستی نیست؛ با سرکوب خشم، ما آن را به ضمیر ناخودآگاه خود می رانیم و ممکن است تبدیل به عقده ای شود که همۀ رفتار و حالات ما را نسبت به زندگی تحت تأثیر قرار دهد.
راه درست، راه بخشش، تحمل و مداراست. ببخش و آزاد شو. هر شب قبل از خواب، واقعا اتفاقات آن روز را بررسی کن. آیا کسی به تو خیانت کرده؟ آیا کسی تو را رنجانده است؟ آیا کسی تو را آزار داده یا با تو بد رفتاری کرده است؟ اسم آن شخص را صدا بزن و بگو: «آقای X، من تو را می بخشم!» شما خوابی آرام و رؤیاهای زیبا خواهید داشت. راه چیره شدن بر خشم، بخشش است.
دکتر «آلبرت شوایتزر» در یکی از سخنرانی های خود در جنگل های استوایی آفریقا، خطاب به سیاه پوستان گفت: «شما صبح از خواب بر می خیزید و آدم بدذاتی سر می رسد و شما را غرق توهین می کند. شما عصبانی نشوید، فقط به او لبخند بزنید و در دلتان از صمیم قلب برایش دعا کنید. همان روز، کمی بعد، بُز همسایه یک دسته موزی را که از باغ برای شام به خانه آورده اید می خورد. شما به همسایه شکایت می کنید و خسارت می خواهید ولی او انکار می کند که کار بز او بوده است. آن را ساده بگیرید و با آرامش بروید. به این فکر باشید که خداوند دسته های موز بسیاری خلق می کند که در باغ شما برویند. کمی بعد، شما به مردی بر می خورید که به او ده خوشه موز داده اید تا برایتان در بازار بفروشد و او پول نُه خوشه را می دهد و اصرار دارد که موزها نُه خوشه بوده اند نه ده تا. وسوسه می شوید که او را دروغگو بنامید ولی به همۀ دروغ هایی که خداوند از تو نادیده گرفته می اندیشی و اجازه می دهی مرد برود و در آرامش باقی می مانی. آماده هستی که آتش بیفروزی و غذای ظهرت را بپزی ولی متوجه می شوی یک نفر چوب هایی را که جمع کرده بودی، دزدیده است. خشمت برانگیخته می شود و در درونت احساس عصبانیت می کنی، ولی قلبت تو را مجبور می کند مقصر را ببخشی و آرزوی این که کلبه ها را بگردی و دزد را بکُشی، نادیده می گیری. امروز، وقتی شب فرا می رسد، می توانی با آرامش به بستر بروی و خوشحال باشی، چون قادر بودی تعداد زیادی از آزارهایی را که در طول روز به تو رسیده بود، ببخشی.
بله ... راه درست سوزاندن خشم این است که برای همه آرامش بخواهی.
ما ترانۀ زیبایی داریم که می گوید:
آرامش بر آسمانها باد
بر آسمانها و زمین
آبها را آرامش باد!...
تصادفی را که برای پادشاه بزرگ آلمان، «فردریک دوم» رخ داد به یاد آوردم؛ یک روز یکی از خدمتکاران را دید که از انفیه دان او کمی انفیه بر می داشت. شاه به سادگی پرسید:
- آیا این انفیه دان را دوست داری؟
پسر بچۀ خدمتکار متوجه شد که هنگام دزدی گیر افتاده است، دستپاچه شد و از شرم سرش را پایین انداخت، هیچ جوابی نداد.
یک بار دیگر شاه سؤالش را تکرار کرد:
_ این انفیه دان را دوست داری؟
پسرک سرش را بلند کرد و گفت:
- بله قربان، واقعا جعبۀ زیبایی است.
شاه گفت:
- پس آن را بردار، چون برای هر دوی ما خیلی کوچک است.
دربارۀ امام حسن (ع) گفته شده که یک روز یکی از بردگانش تصادفا کاسه ای را انداخت و سوپ داغ روی لباس و دستهای امام حسن (ع) ریخت. برده هراسان آیه ای از قرآن را خواند: «بهشت نصیب کسانی است که خشم خود را فرو می برند.»
امام حسن (ع) فرمودند:
- من خشمگین نیستم!
برده ادامه داد:
- بهشت نصیب کسانی است که آزاردهندۀ خود را می بخشند.
امام حسن (ع) فرمودند:
- من تو را بخشیدم.
برده آخرین قسمت آیه را قرائت کرد:
- از همه بالاتر، بهشت نصیب کسانی است که در عوض بدی، نیکی می کنند.
امام حسن (ع) به برده فرمود:
- من تو را آزاد می کنم و آزادیت را به تو بر می گردانم.
و ده سکه طلا نیز به او دادند.
بخشش راه درستی برای مقابله با خشم است. برای سوزاندن خشم، باید کیفیت بخشش را در خود بالا ببریم.
راهبی بود که بسیار زود خشمگین می شد. او در یک معبد زندگی می کرد ولی کنار آمدن با دیگر ساکنان معبد برایش سخت بود. تصمیم گرفت که معبد را ترک کرده و در جنگل زندگی کند. فکر می کرد که اگر در انزوا زندگی کند می تواند بر خشم خود غلبه کند. اوایل در درون خود احساس آرامش و صلح کرد. او واقعا خوشحال بود. یک روز به کنار رودخانه رفت تا کوزه ای را پر از آب کند. وقتی کوزه را روی زمین گذاشت، کوزه به زمین افتاد، آن را برداشت و دوباره پر از آب کرد. کوزه دوباره روی زمین افتاد. چند بار این کار را تکرار کرد تا بالاخره خشمگین شد و کوزه را بر زمین زد و تکه تکه کرد.
بعد از آن بود که فهمید اشتباه کرده است. در دلش اقرار کرد: «من معبد را ترک کردم ولی خشم، مرا تعقیب کرد حتی اینجا در میان جنگل!»
این افراد یا موقعیت ها نیستند که باعث خشم می شوند، این عکس العمل فرد نسبت به موقعیت ها و افراد دیگر است که باعث می شود ما عصبانی شویم یا نه.
جی.پی.واسوانی
خشمت را بسوزان قبل از
آنکه خشم تو را بسوزاند
مترجم: شهناز مجیدی