اینجا وبلاگی گروهی است برای خدمت به بشریت، کسب تجربه، افزایش پرستش خداوند، خودسازی انسانها و...
در رستوران پاییز فقط برگ سرو می شود.#میرشفی
با سمعک حرف شنو شد.
کک ساز معتاد را کوک کرد.
سر خودم کلاه گذاشتم."میرشفی"
بعضی از مردم"اگاهی"را دوست ندارند.
بعضی از مردم"اگاهی"را دوست ندارند.(میرشفی)
عزراییل نسخه همه را می پیچد.
بعضی جَنگ را جُنگ می دانند.
در پاییز برگ می بارد.
تیر تابستان تنم را سوزاند.
خودش را که خالی کرد سبک شد.
شاگر سر خودش را زیر اب کرد.
شکم خالی با گلوله پر شد.
شکم گرسنه را گلوله سیر نمی کند.
چشم خوردم حالم بد شد.
رو دست که خوردم دست کشیدم
زمینی هستم ولی زندگیم روی هواست.
تنها قالیست که روی دار جان می گیرد.
همه مردها یک ارزو دارند.
دسته بندی موضوعات
آرشیو مطالب
آخرین مطالب
برچسب
نویسندگان
لینک دوستان
پیوندها
جستجوگر