اگر
اگر
کسی آمد
و گفت
این روز ها چه خبر؟
بگویید
هر چه باشد
پنهان نخواهد ماند
پرنده های خوشبختی
در حال پرواز کردن هستند
قله ها عاشق و مغرور آند
بوی او می آید
بوی یک سفر
بوی یک غمگین خود خواه
می آید
خدا کند بیاید
هنوز خبری نیست
خدا کند زودتر بیاید
اینجا وبلاگی گروهی است برای خدمت به بشریت، کسب تجربه، افزایش پرستش خداوند، خودسازی انسانها و...
اگر
کسی آمد
و گفت
این روز ها چه خبر؟
بگویید
هر چه باشد
پنهان نخواهد ماند
پرنده های خوشبختی
در حال پرواز کردن هستند
قله ها عاشق و مغرور آند
بوی او می آید
بوی یک سفر
بوی یک غمگین خود خواه
می آید
خدا کند بیاید
هنوز خبری نیست
خدا کند زودتر بیاید
تا کمر کش
گل بود
برایت
معنا آوردم
با عشق
دروغ نیست
می دانم
همه می برند
بیا
مدارا نکن با همه
به معنا پناه بردن
رشک آن هاست
بگویم برایت
خوشحالی
آفرین خداست
دگرگونی آمده
ای تابلوی به دست آمده
مدت ها
غافلگیر
تنهایی ام بودی
ای شکارچی
غصه شکار من شده است
برو به شکار ها تهمت نزن
این آهستگی
قابل دست تو است
برای کسی ارزش بگزار که
برایت ارزش دارد
یا ارزش می گزارد
فرقی ندارد
اجوزه ها مثل هم هستند
افریطه ها مثل هم هستند
در دوردست ها
از دوردست ها
در چهره تو
خستگی دیدن
سرور سادگی
خوشی با تو
دلگرمی از زندگی
باید از دور دست ها گریخت
بیا همین حوالی
بیا به شرر ما
خوب است اعتماد به ما
تاختن
از
کجا
به همه جا
مثل اینکه شعوری
احساس عاشقی می کند
از خوبی این حس
مهربان شده
باور شده
چه قدر نازک و تمییز
هوا التماسم کرده
منم
اصرار ی ندارم
اما مصمم هستم
یاد گرفته
از چه ها
همان
حرف ها
در کنار
نقطه ها
کمتر از
فاصله ها
سخندان
قاطع
مرزدار
حریم ها
خوب است
که آموخته
از سواد
خیلی
نتیجه ها گرفته
دلش می خواست
باور آنه به خودش
احساس کمبود نکند
دوست داشت
خودش را بخواهد
دلش می خواست
به خاطر هر چیز خودش
را سرزنش نمی کرد
ای کاش
کارش به توبه نمی کشید
دوست داشت
تا کی به زندگی دیگران سرک بکشد؟
دلش می خواست
برای خودش زندگی کند
هرچند کم
دوست داشت
کمی راحت بود
و بدون هیچ دلیلی
بتواند خودش را نقش بازی کند
دلش می خواست
دوست داشت
تمام هدفش تو می توانستی باشی
باید بدانی نمره بیست کامل است
مواجهه با عامل جدایی
چند منظوره بودن یک لغت
مترادف یا هم معنایی
ضرب المثل مهم
اسلوب یک معماری
تمامیت عشق
گلی برای دوست داشتن آت
آرزوهای محال
هزار فرسنگ زیر دریا
قصه های جزیره
و دوراهی مثل اینجا
امکان را نادیده نگرفتم
از احتمال به شادی رسیدم
از تمام ناتمام هایم به دوست رسیدم
از یادگاری به یاد دیوان حافظ رسیدم
از کناری به رهایی
از دریایی به مرغابی
از شرابی به مستی
ازحسرتی به عشق
از گم شدنی به پیدایی
از رودخانه به آب
رسیدم
توبه آیی کرد
از شما تت
فهمید
گناه اش
دوست نداشتن است
در انبوهی از سماجت هایش
پرسید
کسی هست من او را دوست نداشته باشم؟
دیگران سر شا ن راتکان دادند
و افسوس کشیدند
او توانسته دوست نداشته باشد
و عمیقأ دوست داشته باشد
او گناه ندارد
فقط کسی را دوست ندارد
یک موقع دیدم
چه قدر وابسته آت شدم
که همه چیز شدی
البته خودم هم غافلگیر شدم
مثل اینکه همینو می خواستم
و نمی دانستم
مواظب ام تو را از دست ندهم
گرفتارت می شوم
وقتی نمی توانم
حتی
بگویم
دوستت دارم
برای آذرخش بهای
طوفان دادن
انکار
ابدیت راستین
مطلقا ایستادن
در به در
سیب سرخ
آشفته راز شدن
باز هم
غمی را ندیدند
و مثل روزگار گناهکاری
دوباره طوفان خواستند
یاد بگیر
طاقت بیار
حواست را جمع کن
کهنه پوشی را دوست داری
کفش های کثیف ارامت می کند
با این چیزای شخصی کار ندارم
اما یاد بگیر
حسرت نخور
بهتر از حسادت است
دلم می خواست
بفهمی
آدم ها چطور به هم نگاه می کنند
و در خلوت خودشان
دنیا را چطور
و همدیگر را
یاد بگیر
طاقت بیار
حواست را جمع کن
کهنه پوشی را دوست داری
کفش های کثیف ارامت می کند
با این چیزای شخصی کار ندارم
اما یاد بگیر
حسرت نخور
بهتر از حسادت است
دلم می خواست
بفهمی
آدم ها چطور به هم نگاه می کنند
و در خلوت خودشان
دنیا را چطور
و همدیگر را
اشکال ندارد
تو را به رسمیت شناختم
اشکال ندارد
متهم آت نمی کنم
اشکال ندارد
در مورد رفتارهایت گذشت می کنم
اشکال ندارد
تو را واقعا به دیگران ترجیح می دهم
اشکال ندارد
زندگی من می شوی
اشکال ندارد
نگران چیزی نباش
این مشکل تو نیست
این رفتار های من
در مورد تو
خواسته خودم است
عشق است
عزیزم
دچار اوقاتی می شوم
از تو
فراموش می کنم
جز تو
در هیاهوی
تو
از غم به عشق
از عشق به غم
پناه می برم
خوب است
دارمت
ای حس محسوس
ای تنهایی مهربان
می توانستم با تو صحبت کنم
در حالی که مطمینم درکت بالاست
با یک توهین شروع کن
از یک نردبان بالا برو
خسارت حیثیت بده
اما راهی نمی ماند
زدن بر سر درک پایین تو
مهم نیست
تقبیح هم لقمه بزرگی است
برای تو
بپیچ دور میدان
که نوبت نوبت
دور زدن های تو است
گاهی دلتنگی می آید
و می ماند
پنجره را باز می کنم که شاید برود
بیشتر می ماند
دلتنگی زرد من
عاشق نیستی
که از من جدا شوی
اگرم عاشقانه نگاه کنم
عاشق نگاهم می شوی
دلتنگی از غم توبه نکن که
کمی به احساس من ارزش بگزار
نکند مغرور و بالایی
این چنین می خواهی نشان دهی
دل تنگ چیزی نیست
شایدم
باورم
بالغ شود
بفهمم غم چیست
یک تعداد قوطی فانتزی
دو تا عینک آفتابی
یک ساعت مچی برند
یک ناخن گیر و سوهان
کرم نرم کننده دست و صورت
یه کلاه سایه بان
تعدادی قمقمه آب
هی می رفت و می اومد
چیزی جا نمونه
مسلما خیلی چیز ها جا می مونه
خستگی یک کوله پشتی
آهان
یادمون رفته قرنطینه است
پس چیزی را جا نزاشتیم
مسلما
همیت آشفتگی در برابر
اصول اولیه اقتباس
مراحل جادویی انسانیت
سرخ مثل سیاه
آلفردو در چین
مظاهر پختن میگو
ایده آل در زمان
برهوت توطئه
دلباخته ایشان
تفرج در اورست
ایمان به دعا
تخیل یک مرد
تخیل یک زن
کوک زدن لباس سفید
مجالی برای آبیاری گل ها ندارد
باغبان از مجلس دور آمد
نسکافه با شیر داغ
با معلومات خاص
ادامه داستان با یک سریال