اردوی اینترنتی شب (میانه روی، دعا برای همه)
اردوی اینترنتی امشبتون دو داستان هست که قبل از خواب حتما بخونید و روش فکر کنید یکیش میانه روی، دعا برای همه هست امیدوارم آروم بشید و فردا روزتون رو بهتر از امروز با هدف ها و کارهای بیشتری آغاز کنید انشالله.
میانه روی
لوکاسِ راهب به همراه شاگردش از دهی می گذشت. پیرمردی از او پرسید:
_ «ای قدیس، چه گونه به خدا برسم؟»
- «خوش بگذران. با شادی ات خدا را نیایش کن.»
و به راه خود ادامه دادند. کمی بعد، به مرد جوانی برخوردند:
_ «چه کنم تا به خدا برسم؟»
لوکاس گفت: «زیاد خوش گذرانی نکن.»
وقتی جوان رفت، شاگرد از استاد پرسید:
- «بالاخره معلوم نشد که باید خوش بگذرانیم یا نه.»
لوکاس پاسخ داد: «سیر و سلوکِ روحانی، مثل گذشتن از یک پلِ بدون نرده است که روی یک دره کشیده شده باشد. اگر کسی بیش از حد به سمت راست کشیده شده باشد، می گویم به طرف چپ برود و اگر بیش از حد به طرف چپ گرایش داشته باشد، می گویم به سمت راست برود. این باعث می شود از راه منحرف نشویم و در دره سقوط نکنیم.»
دعا برای همه
زنِ کشاورزی بیمار شد. کشاورز به سراغ یک راهب بودایی رفت و از او خواست برای سلامت زنش دعا کند. راهب دست به دعا برداشت و از خدا خواست همه ی بیماران را شفا بخشد.
ناگهان کشاورز دعای او را قطع کرد و گفت: «صبر کنید! از شما خواستم برای زنم دعا کنید و شما دارید برای همه ی مریض ها دعا می کنید.»
-«دارم برای زنت دعا می کنم.»
-«اما برای همه دعا کردید. با این دعا، ممکن است حال همسایه ام که مریض است، خوب بشود، و من اصلا از او خوشم نمی آید.»
راهب گفت: «تو چیزی از درمان نمی دانی. وقتی برای همه دعا می کنم، دعاهای خودم را با دعاهای هزاران نفر دیگری که همین الان برای بیماران خود دعا می کنند، متحد می کنم. وقتی این دعاها با هم متحد شوند، چنان نیرویی می یابند که تا درگاه خدا می رسند و سود آن نصیب همگان می شود. دعاهای جدا جدا و منفرد، نیروی چندانی ندارد و به جایی نمی رسد.»
کتاب پائولو
کوئلیو
قصه هایی برای
پدران، فرزندان، نوه ها
ترجمه ی آرش حجازی
کاروان
حکایت