افسردگی چرا و چگونه به سراغ ما میآید؟
افسردگی چرا و چگونه به سراغ ما میآید؟
همه انسانها در مقطعی از زندگی خود احساس افسردگی میکنند. افسردگی بهقدری شایع است که لقب سرماخوردگی روانی را دارد و حدود 20% بزرگسالان را در دام خود اسیر میکند.
افسردگی یک اختلال پنهان و منزوی کننده است که افراد مبتلا، به گونههای مختلفی با آن درگیرند. مطابق با آمار رسمی وزارت بهداشت ایران، میزان شیوع افسردگی در ایران هماکنون به بازه نگرانکننده ۲۰ تا ۲۵ درصد رسیده است.
همچنین احتمالاً تا یک دهه آینده، افسردگی در رتبه دوم بیماریهای بسیار شایع قرار خواهد گرفت. از این رو در ادامه قصد داریم درباره این بیماری روانی، نشانهها و علل ایجاد آن در افراد آشنا شویم و راهکارهایی هم برای مقابله با آن ارائه کردهایم.
افسردگی به چه معناست؟
افسردگي حالتی روانی است كه باعث كاهش شديد فعالیتهای شما شده و به واسطه ابتلا به آن انگيزه انجام بسياري از كارها را از دست ميدهید. در این حالت انرژي رواني به طرز چشمگیری کاهش پيدا میکند. همچنین تمركز حواس افت زيادي کرده و گاهی به شکل پرخاشگری و ناامیدی بروز پیدا میکند.
افسردگی چه علایم و نشانههایی دارد؟
معمولا بروز حالتها و ویژگیهای زیر میتواند نشانهای از ابتلا به افسردگی باشد. اگرچه بسیاری از افسردگیها به صورت مقطعی هستند و ممکن است به یک بیماری مزمن روانی تبدیل نشوند.
اما آنچه مهم است، توجه به این علایم و جلوگیری از تشدید آنهاست. حال میخواهد به هر علتی بهوجود آمده باشد. زیرا به طور کلی بروز چنین حالتهایی، نشانه نوعی اختلال روحی و روانی است و باید نسبت به آنها حساس بوده و باید جلوی پیشرویشان را گرفت.
تغییرات اشتها و وزن
در طول افسردگی، بعضی افراد ممکن است به پرخوری یا کمخوری روی آورده و چاقتر یا لاغرتر از قبل شوند. آنهایی که پرخوری میکنند ممکن است حتی زمانی که گرسنه نیستند هم به خوردن ادامه دهند.
احساسات منفی درباره خود
معمولاً افراد افسرده باورهای بسیار بدبینانهای در مورد تواناییهای خودشان دارند. آنها خود را به بیعرضگی و بیلیاقتی متهم میکنند. از خود عیب و ایراد بیجا و غیرمنطقی میگیرند و حتی ممکن است خود را مسخره و تحقیر کنند.
این مقاله را نیز بخوانید: چگونه عزت نفس پیدا کنیم؟
اختلال در خواب
زمانبندی خواب افراد مبتلا به افسردگی بهم ریخته است. گروهی از این افراد به بیخوابی کمخوابی دچار میشوند. در چنین شرایطی فرد نمیتواند راحت به خواب برود؛ زود از خواب بیدار میشود و کابوسهای زیادی میبیند. همه اینها باعث میشود او در طول روز خسته، کسل و بیرمق باشد.
بر عکس این حالت هم وجود دارد و برخی ممکن است بیش از اندازه بخوابند. البته خواب آنها کیفیت لازم را نداشته و در این حالت هم احساس خستگی میکنند.
از دستدادن انگیزه
افراد مبتلا به افسردگی دیگر از کارهایی که قبلاً از انجام آنها لذت میبردند، سر ذوق نمیآیند. آنها برای انجام هیچ کاری انگیزه درونی ندارند و باید تحت فشار یک محرک بیرونی قرار بگیرند تا کاری را انجام دهند.
تجربه مداوم هیجانهای منفی
تجربههای هیجانی افراد مبتلا به افسردگی منفی است و دیگران آنها را معمولاً اندوهگین، ناامید، بینشاط و دلسرد توصیف میکنند. این افراد زود به گریه میافتند و دورههای گریهکردن آنها به هم نزدیک و البته فراوان است. این افراد بهندرت لبخند میزنند.
عدم تمرکز
ضعف در تمرکز و تصمیمگیری یکی از علائم افسردگی است. برخی مبتلایان به افسردگی حاد قادر به تمرکز نیستند. گاهی این افراد در روزنامهخواندن یا دنبالکردن ماجراهای سریالهای تلویزیونی نیز دچار مشکل میشوند و تصمیمگیریها (حتی تصمیمات پیش و پا افتاده) برایشان دشوار میشود.
مثلاً فرد مبتلا به افسردگی ممکن است برای مطلبی که قبلاً در مدت یک ساعت مطالعه میکرده، باید ساعتها وقت صرف کند تا بتواند فقط نیمی از آن را بخوانند.
افسردگی چگونه ایجاد میشود؟
علل ابتلا به افسردگی طیف گستردهای دارند. مثلاً در سالخوردگان ممکن است ناتوانیهای جسمی و یا در زنان حاملگی و زایمان باشد.
در جوانان استرس و بیکاری باشد و در افراد میانسال فشار کاری و زندگی! اما اگر بخواهیم سه دسته از مهمترین عوامل ابتلا به افسردگی را بیان کنیم میتوانیم عوامل زیر را ذکر کنیم:
1- رویدادهای استرسزا
استرس عامل بسیاری از بیماریهای روانی و جسمی است. خود استرس میتواند به دلایل گوناگونی ایجاد شود. مثلاً:
- از دست دادنها: تجربههایی مثل از دستدادن شغل یا فوت بستگان میتواند باعث آغاز دورهای از غم و تکرار دائمی بعضی افکار منفی باشد.
- شکستها: تجربه شکستهایی مثل ردشدن در امتحان یا عدم موفقیت در قانعکردن فرد موردعلاقه برای ازدواج هم میتواند به ناامیدی و ایجاد افکار منفی (مثل بدبینی و خود تردیدی) منجر شود.
2- تعاملات اجتماعی با افراد مبتلا به افسردگی
احساسات و هیجانات تا حد زیادی مسری هستند. به این صورت که وقتی افراد با اشخاص افسرده معاشرت میکنند، ممکن است به افسردگی، غم، اضطراب یا خشم دچار شوند.
مثلاً در یک تحقیق انجامشده روی تعدادی از دانشجویان مشخص شد وقتی آنها به مدت سه هفته در کنار یک فرد مبتلا به افسردگی زندگی میکنند، علائم افسردگی را نشان میدهند.
3 – باورهای منفی
تحقیقات نشان داده است افراد مبتلا به افسردگی، باورهای منفی و پایداری در مورد خود، دنیا و آینده دارند. آنها علاقه دارند خودشان را مسئول همه رویدادهای بد پیشآمده بدانند و دنیای اطراف را همیشه پر از رویدادهای بد توصیف کنند.
جمله معروف این افراد: «امروز از اون روزهاست» یا «من همیشه بد شانسم» هست که حتماً به گوش شما هم آشناست. این افراد در مورد هرگونه دلگرمی که از جانب دوستان یا خانواده خود دریافت میکنند، تردید میکنند.
این شک دائمی باعث رنجش اطرافیان آنها میشود. سرانجام آنها هم دست از دلگرمیدادن برمیدارند و در نتیجه این باورهای منفی هر روز تقویت و پررنگتر میشوند.
این باورها با افسردگی ارتباط خاصی دارند و باعث ایجاد یک ذهنیت ثابت در فرد میشوند و افراد یاد میگیرند درمانده، خموده و همیشه غمگین باشند.
تصور عدم قابل کنترلبودن رویدادهای منفی بسیار مهم است و باعث میشود که در افراد این باور منفی تثبیت شود که هر کاری میکنند نمیتوانند از وقوع این رویدادها جلوگیری کنند.
اکثر مردم میتوانند این احساسهای منفی را در عرض چند روز یا چند هفته از بین ببرند و به زندگی عادی خود برگردند. اما برای بعضی افراد افکار منفی ایجاد شده به مدت طولانی باقی میماند و در همه جوانب زندگی آنها نفوذ میکند. بهنحوی که نمیتوانند مثل قبل کارهای عادی روزمره خود را بهخوبی انجام دهند.
آیا ژنتیک در ابتلا به افسردگی مؤثر است؟
واقعیت این است که هنوز دانشمندان علوم روانشناختی و ژنتیک نتوانستهاند ارتباط خیلی معناداری بین ژنتیک و افسردگی بیابند. اما در خیلی از موارد، مشاهده شده که خانوادهها زمینه ابتلا به افسردگی را در سابقه خانوادگی خود دارند. بنابراین احتمالاً خانواده و ژنتیک میتواند با افسردگی رابطه داشته باشد.
چگونه با افسردگی مقابله کنیم؟
رویدادها و اتفاقهای ناخوشایند در زندگی همه اتفاق میافتد؛ و این افراد هستند که تعیین میکنند با اتفاقها چگونه برخورد کنند. مثلا صبح برای همه ما یکی است. اما آدم خوشبین صبح که از خواب برمیخیزد، بهسوی پنجره میرود و میگوید: «صبحبهخیر پروردگار!» در مقابل آدم بدبین کسی است که پای پنجره میرود و میگوید: «خدای من بازهم صبح شد!»
حال با تمام این تفاسیر بسته به اینکه یک فرد تحت چه شرایطی و به چه دلایلی افسردگی گرفته است، راهکارهای درمان او میتواند متغیر باشد؛ بنابراین درمان افسردگی مثل سرماخوردگی نیست که راهکاری ثابت، ساده و یکنواخت داشته باشد.
به غیر از درمانهای دارویی یا درمان تحتنظر روانپزشک، راهکارهایی هم وجود دارد که ساده هستند و خودمان بهراحتی میتوانیم آنها را اجرا کنیم. مثلا:
- استعمال دخانیات را حذف کنید.
- مطالعه را در برنامه روزانه خود قرار دهید.
- حداقل روزانه 30 دقیقه ورزش کنید. ورزش بهشدت برای جلوگیری و حتی درمان افسردگی مفید است.
- از رویکردهای مدیریت ذهن مثل مدیتیشن و دعا استفاده کنید.
- در گروهها و جمعهای اجتماعی شرکت کنید.
- به موسیقی خوب گوش دهید. موسیقیدرمانی کلیدی برای درمان روح است.
- به خاطر داشته باشید هیچکسی جز شما مسئول شادی شما نیست.
- مثبت اندیش باشید.
- روزانه به مقدار کافی نور خورشید دریافت کنید. ویتامین دی نقش بسیار مهمی در جلوگیری از بروز افسردگی دارد.
- با افراد شاد و پرانرژی رفتوآمد کنید.
این مقاله را نیز بخوانید: چگونه با ایجاد باورهای مثبت حس بهتری در زندگی داشته باشیم؟
برای مطالعۀ بیشتر به لینک منبع زیر مراجعه کنید: