فــــــضای بستۀ ذهن خود را باز کن...

فــــــضای بستۀ ذهن خود را باز کن...
عمر پربها را در اندیشۀ آنچه گذشته است
و حسرت فرصت هایی که از دست رفته است هدر نده.
دغدغۀ آینده را هم را نداشته باش.
ذهن خود را
_که بسته شده است به آدم ها و حوادث_
فرا بخوان و بفرست به جانب طبیعت زیبا.
برو به تماشا.
به خانه تکانی دل خود بپرداز تا بشود دلِ بزرگ خدا.
در دل بزرگ خدا، بادها می وزند،
باران می بارد، برف می بارد،
درختان جوانه می زنند، پرنده ها می خوانند،
فصل ها یکی پس از دیگری بر صحنۀ زندگی
ظاهر می شوند و زیباییهای خود را
نمایش می دهند، سپس می روند.
کوه ها با شکوه و استوار و در سکوت
و آرامشی ژرف به مراقبه نشسته اند.
خورشید طلوع می کند. ماه بر می آید.
رودخانه ها جاری اند. دریاها پرشورند
و در دل خویش قصه های قشنگ بسیار دارند.
ما هم پاره ای از همین طبیعت هستیم.
ذهن بسته ما، ما را با طبیعت بیگانه می کند.
ذهن بستۀ ما، باعث می شود که طبیعی نباشیم.
پیام های فرشتگان
یوآن ناکاموری
مسیحا برزگر
![]()
