انگار که از سر پا بودن همدیگر بیم داریم
ما را مثل عقرب بار آورده اند: مثل عقرب!
ما مردم که صبح سر از بالین بر می داریم
تا شب که سر مرگمان را می گذاریم، مدام همدیگر را می گزیم. بخیلیم:بخیل!
خوشمان می آید سر راه دیگران سنگ بیندازیم
خوشمان می آید که دیگران را خوار و فلج ببینیم
اگر دیگری یک لقمه نان داشته باشد که سق بزند
مثل این است که گوشت ما را می جود
تنگ نظریم ما مردم
تنگ نظر و بخیل
بخیل و بدخواه
وقتی می بینم دیگری سر گرسنه زمین می گذارد
انگار خیال ما راحت تر است
وقتی می بینم کسی محتاج است
اگر هم به او کمک کنیم
باز هم مایه خاطر حمعی ما است
انگار که از سر پا بودن همدیگر بیم داریم!