خانه مینا جون
من سعی میکنم تا جاییکه میتوانم در برابر مشکلات زندگی، به جای اینکه کلافه بشوم، سریع یک راه حل پیدا کنم. تا درنتیجه، یا آن مشکل حل شود یا اگر نشد، اوضاع از آن چیزی که هست بدتر نشود.
اما یک زمانی، چند ناراحتی جورواجور به سرم آوار شد. بهطوریکه هر کاری کردم نتوانستم بر آنها فائق شوم. خیلی سخت بود. کار به جایی رسید که مبتلا به بیماری هم شدم و دیگه نمیدونستم چکار کنم.
تا اینکه پسرم پیشنهادی بهم داد. گفت من پایه و اساس یک وبلاگ رو برات میریزم، کارهای اولیه رو هم بهت یاد میدهم، اما بقیهاش به خودت بستگی داره. گفتم من الان حوصله فکر کردن به هیچ چیز رو ندارم، تازه بیام وارد فضای مجازی هم بشوم؟ ولی بالاخره با اصرار او پذیرفتم.
اثرش جالب بود. یک وقت به خودم آمدم، دیدم چندین سال گذشته و ناراحتیها بر قوه خودش باقی مانده، کم نشده که هیچ، بیشتر هم شده. اما دیدم در زمان فراغت به جای فکروخیال، با مطالبی که به صورت دلنوشته در وبلاگ میگذاشتم سرم گرم شده و تازه، کارهای جنبی دیگری هم انجام میدادم.
تا آخر عمرم ممنونشام، لطفش رو هیچوقت فراموش نمیکنم، چون دیگه به نقطه صفر رسیده بودم و کمکش به موقع و عالی بود. علاوه بر پیشبرد وبم، اطلاعات زیادی در زمینههای مختلف فرهنگی، اجتماعی، علوم تغذیه، ... پیدا کردم که قبلا نمیدونستم و میزان مطالعه و کتابخوانیم هم بیشتر شد.
اما الان دغدغهام اسم وبمه که هنوز فکرم بهش مشغوله. این اسم، انتخاب پسرم بود، حتی یکبار عوضش کردم و او دوباره گفت همین باشه بهتره. در حال حاضر، دلم نمیخواد، اسم وبی که او خودش بانیش بوده را تغییر دهم، تا ببینم در آینده چی پیش میاد. در هر صورت ممکنه مطالبم جالب نباشه ولی دلنوشتههایی کاملا حقیقی و صادقانه است. امیدوارم، آنچه که از دل برآید، بر دل نشیند.
http://khaneyeminajoon.blogfa.com/
کانال تلگرام من: https://t.me/khaneyeminajoon
