رؤیای صادقه

دوشنبه ۱۳۹۸/۰۵/۰۷
18:59
مینا

 

خواب دیدم، وسط یک باغ خرم و باصفای غیرقابل وصف، ایستاده بودم. یک‌دفعه پدرومادرم رو دیدم که به سمتم می‌آیند. توی صورت پدرم یک غم بزرگی موج می‌زد ولی مادرم شاد بود. دستهاش رو چند تا بچه 6-5 ساله گرفته بودند. بالا و پایین می‌پریدند، آواز می‌خوندند و می‌خندیدند.

وقتی خواستند از جلوی من رد بشوند، پدرم با همون نگاه غمبارش من رو نگاه کرد، چیزی نگفت و رد شد. اما، مادرم گونه‌هام رو بوسید، نگاهی عمیق بهم کرد و هردو، آوازخوانان و شادی‌کنان، با همون بچه‌ها رفتند. از جلوی دیدم که دور شدند، از خواب پریدم. با کلافگی زدم زیر گریه.

دلم می‌خواست دخترم بیدار بود و بهش می‌گفتم، که فکر کنم مامان رفت.

ولی کاری از دستمون برنمی‌آمد. مامان در CCU بود و در بدترین شرایط، تنها. تا صبح اشک ریختم و عین مار به خودم پیچیدم. صبح وقتی خبر رفتنش رو دادند، فهمیدم دقیقا همون ساعتی بوده که من در خواب دیدم.

بعدها که آروم شدم، فکر کردم بالاخره ما زنده‌ایم یا آن‌هایی که از دنیا رفته‌اند؟ چرا قبل از اینکه خودمون از کارهایی که می‌خواهیم انجام بدهیم، خبر داشته باشیم، آن‌ها خبر دارند و برامون پیام می‌فرستند؟

این رؤیای صادقه بود. خواب آشفته به این وضوح نمی‌تونه باشه.

شگفت‌انگیزه که من در خواب و مادرم در حال مرگ، هردو در یک جای سومی همدیگر رو ملاقات کردیم.

http://khaneyeminajoon.blogfa.com/

         کانال تلگرام من:                    https://t.me/khaneyeminajoon 

(( به کمپین نسلی ساخته خوش اومدید )) با مرورگر فایرفاکس یا گوگل کروم برای بهتر باز شدن وبلاگ استفاده کنید :) (( وبی برای خدمت به بشریت )) برای تبادل لینک و نویسندگی وب پیام بگذارید آدرس وبتون هم حتما بذارید ...
آدرس اینستاگرام خدمات تایپ و نقاشی :
https://www.instagram.com/kh.type.paint
برای مطالعه اهداف نسلی ساخته به پروفایل نسلی ساخته مراجعه کنید لینک منبع زیر :
http://naslisakhte.blogfa.com/profile

کپی رایت © 2019 - 2025 *** کـــمپیــن نــســلی ســـاختــه *** ✔️
Theme By Avazak.ir