بادباک...

چهارشنبه ۱۳۹۸/۰۳/۲۹

19:25

رها

هنوز هم که هنوز اون روز فراموشم نمیشه زمانی که خودم با دستای کوچلوم بادبادکو ساختمش و تنهایی رفتم تو کوچه البته روبه رو خونمون زمین خالی بود بادبادک رو هوا کردم بادبادک هوا رفت انقد رفت که من حواسم به نخش نبود ناغافل از دستم رها شد حالا دیگه واقعا تنها شدم آخه بادبادک رفت...آرزوهای کودکی من هم باهاش رفت...از اون روز دیگه هیچ بادبادکی هوا نکردم آخه ترس از رها شدن هنوز تو دلم هست....امیدوارم بادبادک آرزوتون از دستتون رها نشه...

دسته بندی موضوعات

آرشیو مطالب

آخرین مطالب