تــــــــــــــخته رنگ زنــــــــــــدگی
تــــــــــــــخته رنگ زنــــــــــــدگی
به مشکلات خیر مقدم بگوئید
وقتی مشکلی در زندگی حادث می شود طبیعی ترین واکنش این است که به حالت جنگی مقابل آن قد علم کنیم و گارد مبارزه به خود بگیریم اما این نوع برخورد فقط نیروی منفی بیشتری را به سوی موقعیت مشکل قبلی پرتاب می کند و اوضاع از آنچه هست بدتر می شود یک پاسخ مثبت تر این است که به مشکل خیرمقدم بگوئیم با این کار بلافاصله کنترل اوضاع را در دست می گیریم و در مقایسه با مشکل در موضع بالاتری قرار می گیریم (تسلط بر مشکل)
باید وارد مشکل شد و راه حل پیدا کرد.
گفت و گو با خداوند
مردی در جست و جوی فرزانگی، تصمیم گرفت به فراز کوه ها برود، چون به اون گفته بودند هر دو سال یک بار، خداوند در آنجا ظاهر می شود. در سال اول هر خوردنی را که در آن زمین یافت می شد خورد. سرانجام ذخیره غذایی آن مکان تمام شد و محبور شد به شهر برگردد. شکوه کرد که: خدا عادل نیست! نمی دانست من یک سال تمام برای شنیدن آوایش صبر کرده ام؟ من گرسنه بودم و مجبور بودم به شهر بازگردم.
در آن لحظه، فرشته ای ظاهر شد و به او گفت:
خداوند بسیار مایل بود با تو صحبت کند یک سال تمام تو را تغذیه کرد. امیدوار بود بعد از آن خودت غذای خودت را تولید کنی اما تو چه کاشتی؟ اگر یک مرد نتواند در مکان زندگی اش بهره و ثمره ای برویاند هنوز آمادگی سخن گفتن با خداوند را ندارد.
تعادل در کار و استراحت
تیراندازی در جنگلی نزدیک یک صومعه هندو قدم می زد که به تمرین های خشن مشهور بود راهب ها را مشغول خوردن و نوشیدن و تفریح در باغ دید با صدای بلند گفت: کسانی که می خواهند راه خدا را طی کنند، چقدر بهانه گیرند! می گویند نظم و ترتیب مهم است اما اینها دارند تفریح می کنند!
پیرترین راهب ها از تیرانداز پرسید: اگر پشت سر هم صد تا تیر بیندازی، چه بلایی بر سر کمانت می آید؟
تیرانداز پاسخ داد کمانم می شکند!
راهب گفت: اگر انسان هم از حد خودش فراتر برود می شکند کسی که نتواند بین کار و استراحت تعادل داشته باشد شور و نشاط خودش را از دست می دهد، و دیگر نمی تواند پیش برود.
ادامه دارد....
در بخش بعدی با اشک و لبخند
لباس زیبایی و زشتی
مروارید
آشنا خواهید شد از درس های زندگی
کتاب تخته رنگ زندگی
قدرت دستهای تو
افسانه معصومی